چهره ملکوتی قرآن در اثر عمل ننمودن به آن، رنجور است
رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم میفرماید: این حجّت خداست بر بندگانش.
قرآن سلام میکند و از آنجا میگذرد تا میرسد به صفّ فرشتگان در صورت فرشته مقرّب و ملائکه به او نگاه میکنند و شگفتشان افزوده میگردد، و چون فضل و شرف او را مینگرند قرآن برای آنان بزرگ جلوه میکند و میگویند: تَعَالَی رَبُّنَا وَ تَقَدَّسَ، این بندۀ خدا از فرشتگانست و ما او را به رویّه و منهاج و صفاتش میشناسیم جز آنکه این نزدیکترین ملائکه از نقطه نظر درجات قرب بسوی خداوند عزّوجلّ است، و از همین جهت به جمال و نوری ملبّس شده است که ما ملبّس نشدهایم!
قرآن از آنجا نیز میگذرد تا میرسد به پیشگاه حضرت ربُّ العزّة تبارک و تعالی، و خود را در زیر عرش خدا به رو به زمین میافکند.
خداوند تبارک و تعالی او را ندا میکند: ای حجّت من در روی زمین! و این کلام راستین و گویای من، سرت را بلند کن! از من بخواه هر چه میخواهی که به تو داده میشود! و شفاعت کن که شفاعتت مورد قبول است!
قرآن سر خود را بلند میکند، و خداوند تبارک و تعالی از او میپرسد: بندگان مرا چگونه یافتی؟!
قرآن میگوید: بعضی از بندگانت حقّ مرا محفوظ داشتند و مرا صیانت کردند و بر من مواظبت نمودند و به هیچ وجه در حقّ من فروگزاری ننمودند و تضییع نکردند، و برخی از بندگانت حقّ مرا ضایع کردند و به حقّ من استخفاف کردند و سبک شمردند و مرا دروغ پنداشتند! و حال آنکه من حجّت تو بر جمیع بندگانت بودهام!
و در این هنگام خداوند تبارک و تعالی میفرماید: سوگند به مقام عزّت و جلال خودم، و سوگند به علوِّ مقام و مکان من، که من امروز بر اساس حجّیّت تو خلائق را به بهترین پاداشها و نیکوترین ثوابها اجر و مزد میدهم و به سختترین عقابها و دردناکترین عذابها جزا و پاداش میدهم.
حضرت فرمودند: در این حال قرآن سر خود را در شکل و شمائل دیگری بر میگرداند.
عرض کردم: ای أباجعفر در چه صورتی و شمائل بر میگرداند؟!
حضرت فرمودند: در صورت مردی رنگ پریده که گویا از شدّت گرسنگی و تشنگی چهرهاش متغیّر و سیمایش دگرگون شده است، بطوریکه اهل م او را نمیشناسند. و میآید در مقابل مردی از شیعیان ما که در دنیا قرآن را میشناخت و با آن با اهل خلاف به مجادله و مباحثه بر میخاست، و در برابر آن مرد شیعه میایستد و به او میگوید: آیا تو مرا نمیشناسی!؟
آن مرد شیعه در پاسخ قرآن میگوید: ای بندۀ خدا من تو را نمیشناسم!
در این حال قرآن به همان صورتی که در بدء آفرینشِ آن در دنیا بودهاست برای آن مرد شیعه ظاهر میشود و به او میگوید: آیا مرا نمیشناسی؟! آن شیعه میگوید: آری میشناسم.
قرآن میگوید: من آن کسی هستم که در شبهای تار، برای قرائت و تلاوت من خواب را از چشم خود ربودی! و به تدبّر و تفکّر در آیات من به بیداری گذرانیدی! و عیش و راحت خود را برای عمل به من تبدیل به رنج و زحمت و مشقّت کردی! و از مخالفان قرآن به انواع دشنامها و آزارها که به تو رسید تحمّل کردی و گوش دادی! و دربارۀ گفتار در پیرامون من، مورد حمله و هجوم سِهام افکار پلید شیطانی قرار گرفتی!
آگاه باش که هر تاجر و سودجوئی، تجارت و سود خود را به دست آورده و بهرۀ خود را یافته است، و من امروز پشت تو هستم؛ پشت
و پناه تو هستم! محلّ اعتماد و اتّکاء تو میباشم!
قرآن این مرد شیعه را با خود بسوی حضرت ربُّ العزّة تبارک و تعالی میبرد و میگوید: ای پروردگار من! این بندۀ تست! و تو به احوال او داناتری! او بواسطه رعایت حقوق من خود را در مشکلات و رنج انداخت و در مواظبت من سعی بلیغ داشت و بواسطه من دشمن داشت دشمنان تو را، و بواسطه من دوست داشت دوستان تو را یعنی مرا مِعیار و مِلاک حبّ و بغض و عداوت و مودّت قرار داد.
درباره این سایت